شایناشاینا، تا این لحظه: 14 سال و 26 روز سن داره
شمیمشمیم، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

عشق مامان و بابا

تبریک روز جهانی کودک

  "شاینای عزیزم توای هدیه آسمونی، دلم میخواد که تا ابد پیشم بمونی... روز جهانی کودک بهانه ای برای ورود به دنیای کودکان مبارک" شاینا جونی... من این متن رو برای شرکت در مسابقه جمله ای در وصف کودک خود نوشتم تا ببینم چی میشه؟؟؟؟ حتی اگه برنده هم نشم مهم نیست ... مهم اینه که با این جمله بیشتر وجودتو حس کردم.... عزززززززززززززززززززززیزم ...
27 مهر 1390

عمر مامان و بابا

دختر گل من بعد از دقیقاً یک هفته (سه شنبه هفته قبل تا امروز سه شنبه) بالاخره یک کم سر حال شد. طفلکی شاینا جون تو این هفته به خاطر تب خیلی شدید از بس استامینوفن خورد و شیاف براش گذاشتیم خسته شده بود این اخریا موقع قطره دادن دهنشو محکم می بست و اصلا باز نمیکرد... هر دفعه هم میخواستم پوشکشو عوض کنم فکر میکرد میخوام براش شیاف بذارم جیغ می کشید .... حالا خدا رو شکر خیلی بهتر شده... خدااااااااااایا شکرت.. ممنونم از بابت این هدیه آسمونی که شیرینی زندگی ما رو چند برابر کرده                             ...
26 مهر 1390

تب 40 درجه

دیروز ظهر ساعت ١٣ شاینا جونو بردیم دکتر. بخاطر تب زیادی که از شب قبل داشت.. تو مطب، منشی دست زد بهش گفت این چقدر داغه.. درجه تب براش گذاشت و گفت ٤٠ درجه است... خیلی خیلی نگران بودم. فقط گریه نمیکردم. بغض گلومو گرفته بود. تا نوبتمون شد ساعت ١٥ شد دکتر گفت احتمال داره عفونت اداراریه.. آزمایش براش نوشت و مقداری دارو داد.. امروز صبح قراره بابایی آزمایشتو ببره آزمایشگاه تا عصر ببینیم نتیجش چه میشه... انشا... که مشکلی نباشه مامان گلم . فدااااااااای تو بشم من. این روزا اصلا شیطونی نمیکنی.. اصلا شیرین زبونی نمیکنی... اصلا نمیخندی.... ماااااااامانی من تو رو خدا یک کم بخند یک کم شیطونی کن... فقط و فقط می چسبی به من یا بابایی و میگی بلغ بلغ ...
24 مهر 1390

نگرانی برای تب شدید

دیشب بازم شاینا تب بالایی داشت. از دیروز ظهر که یک تیکه گوشت خورده بود. دیگه هیچی نخورد تا شب. شب براش سیب زمینی سرخ کرده و تخم مرغ و سوپ درست کردم. اما هیچی نخورد. من و باباش خیلی خیلی نگرانش هستیم. بطوری که من وباباشم از اشتها انداخته و دپرس هستیم.... خداکنه هر چه سریعتر خوب بشه... الهی که هیچ بچه ای مریض نباشه... ...
23 مهر 1390

واکسن یکسال ونیم

شاینا جون دیروز صبح واکسن یکسال ونیمگیشو خورده و خیلی اذیت شده: تب ، بیحالی، درد شدید پاش که اصلا نمیذاره پاشو تکون بده. شنیده بودم واکسن یکسال ونیم سخته اما واقعا به چشم دیدم که طفلک دخترم شدیدا اذیت شد.... ...
21 مهر 1390

یازدهمین و دوازدهمین دندون

شاینای گل من یازدهمین و دوازدهمین دندونشم دراورده ولی متاسفانه چون محل کار مامانی جابجا شده و درگیر نقل و انتقال بودیم کمتر فرصت کردم برات بنویسم. منو ببخش.... این دو تا دوندون کرسی دیگه هم مبارکت باشه.... انشاا... دیر دیر خراب بشه.. ...
18 مهر 1390